اهمیت موضوع فرهنگ در رونق اقتصادی
- توضیحات
- دسته: قلم مدیر
- بازدید: 296
اهمیت موضوع فرهنگ در رونق اقتصادی
حسب نامگذاری و تعیین شعار سالهای اخیر که تماماً از جنس موضوعات اقتصادی بودهاند مشخص میگردد مسأله اقتصاد، اولویت و فوریت کشور است که همه توان کشور بایستی روی آن متمرکز شود و کمتوجهی به سایر موضوعات نیز میتواند تحقق شعارهای سالیانه و اهداف اقتصادی مدنظر را با چالش جدّی مواجه نماید.
در این بین، موضوع فرهنگ و نقش عوامل فرهنگی در رشد و توسعهی اقتصادی و رونق تولید بر کسی پوشیده نیست و درهمتنیدگی و تأثیر و تأثّر اقتصاد و فرهنگ به حدی است که در پارهای از موارد، امور اقتصادی، سرمنشاء تغییر ارزشها و رفتارهای فرهنگی بوده و در برخی از موارد نیز مقولات فرهنگی، پایهی بسیاری از مسائل اقتصادی میباشند. بنابراین کمتوجهی به این نکته حائز اهمیت، چه از سوی مسئولین و چه از سوی آحاد مردم میتواند به وضعیت تولید، توزیع و مصرف در کشورمان خسارتهایی را وارد نماید.
برای درک دقیقتر رابطهی اقتصاد و فرهنگ باید به خاستگاه این دو موضوع، نظر افکند. به تعبیری میتوان خاستگاه اقتصاد و فرهنگ را جامعه تلقی نمود. فرهنگ به معنای میزان تفاهم اجتماعی در موضوعات مبتلابه است. پس اگر کشوری خواهان رونق تولید، حمایت از کالای داخلی، تقویت اقتصاد مقاومتی، توسعه اقتصادی و مواردی از این قبیل است باید تفاهم اجتماعی یا همان فرهنگ مربوط به آن موضوعات را ارتقاء دهد.
در واقع، بخشی از آنچه امروز در حوزهی رفتارهای اقتصادی مشاهده میشود، ناشی از تنزّل فرهنگِ اقتصادی جامعه است که نه تنها به پشتوانههای فرهنگی کسبوکارهای ایرانی لطمه میزند، بلکه بعضاً موجب شکلگیری فعالیتهای اقتصادی متضاد با دستورات اسلام میشود.
در همین راستا چرا باید در بازار و اقتصادی که دغدغهی اصلی آن بایستی کسب روزی حلال و دوری از محرمات باشد و هدفی جز کسب رضایت الهی دنبال نشود؛ عدهای حاضرند به هر طریقی به کسب سود پرداخته و با هدف کسب آسایش مادی، ارتکاب تخلفات صنفی و تضییع حقوق مصرفکنندگان را ارجح بر کسب رضایت خداوند تلقی نمایند؟
اینکه در روزگار فعلی، دنیای اقتصادی در حال تغییر و تحوّل است و این تحوّل، آداب و رسوم مخصوص خود را میطلبد، قابلقبول است؛ اما بدونشک بسیاری از مبانیِعمل اقتصادی بر محوریتِ انسانیتِ انسان بنا میشود که به مرور زمان تغییر چندانی نمییابد و مقولاتی مانند انصاف، صداقت، اعتماد در معامله، رعایت عدالت اقتصادی و... از این قبیل هستند. این امور بالاخص در جامعهای که مبتنی بر دینمداری است و فرهنگ ملی قوی دارد، از درجهی اهمیت بیشتری برخوردار است و بر همین اساس، توصیههای فرهنگی اسلام در زمینهی اقتصاد چون مبتنی بر فطرت الهی انسانهاست، نه برای یک نسل یا دورهی زمانی خاص، بلکه برای ادوار پیدرپی است.
تا چند دهه پیش، فرهنگ بازاریان این بود که هر روز صبح، قبل از شروع کاسبی، مسائل شرعی کسب و کار را میخواندند تا مبادا حرامی را حلال و در حق بندهای از بندگان خداوند ظلم کنند و بجای سودمحوری، برکتمحوری را اصل در کاسبی قرار میدادند و قطعاً این قبیل اقدامات باعث قِوام بازار و افزایش کارایی اقتصاد میگشت و مصادیق روشنی از تاثیر فرهنگ در اقتصاد محسوب میشد. یا وقتی در احادیث میخوانیم: «تلاش کنید که شبانهروز شما به سه بخش تقسیم شود ساعتی برای مناجات با خداوند و ساعتی برای کسب رزق حلال و بخشی دیگر برای خانواده و لذتهای غیرحرام»؛ مُسلّم است که تحقق و عمل به این حدیث از سوی هر یک از آحاد جامعه، نه تنها افزایش بهرهوری در زندگیِ شخصی هر یک از افراد را به دنبال دارد بلکه آبادانی و پیشرفت کشور را نیز در پی خواهد داشت.
برخی دیگر از مصادیق تاثیر فرهنگ بر اقتصاد عبارت است از:
الف) نقش فرهنگ در تولید: بویژه در فعالیتهایی که انسان نقش اصلی و یا غالبی دارد؛ نوع اعتقادات، ارزشها، باور و ایمان افراد در میزان و کیفیت تولید، نقشی اساسی ایفا مینماید. بر همین اساس، همزمان با تخصص، هرچه تعهد اخلاقی بالاتر باشد، شخص به بهترین وجه به تولید کالا خواهد پرداخت.
ب) نقش فرهنگ در توزیع کالا: رعایت ضوابط در توزیع کالا و خدمات، اعتماد عموم مردم را جلب مینماید و ایجاد این نوع از اعتماد نیز در طول زمان و از طریق مشاهدهی مکرر مصرفکنندگان بوجود میآید. به عنوان مثال، یکی از دغدغههای
رایج مردم در هنگام خرید حجم زیادی از کالا، نگرانی بابت یکسان نبودن کیفیت تمامی کالای خریداری شده همانند نمونه کالای سفارش داده شده است زیرا به دفعات مشاهده شده وقتی کالایی بطور یکجا و کلی خریداری میشود پس از بازگشایی بستهبندی مشخص میگردد که در بالایِ بستهبندی، کالای خوب و سپس کالای متوسط و در پایین بسته که غیرقابل مشاهده و بررسی است، کالای نامرغوب قرار داده شده است. لذا متأسفانه تکرار این موضوع باعث شده تا ضعف در بسته بندی کالا، یکی از ایرادهای نظام توزیع کالا در کشور بشمار آید.
ج) نقش فرهنگ در مصرف: اگر کالا با کیفیت خوب تولید و در بستهبندی مناسب توزیع شود و اعتماد عموم مردم را بدست آورد؛ پیامدهای مثبتی در حوزه مصرف و اقتصاد فرد و جامعه بوجود میآورد که خودبخود، منابع ملی را حفظ و مردم را بسوی استفاده از کالای داخلی و یا مصرف بهینهی کالا و خدمات هدایت میکند. این امر در شرایطی است که در کشور ما، تمایل به استفاده از برخی کالاهای برند خارجی از قبیل خودرو، لوازم آرایشی، پوشاک، لوازم خانگی، تلفنهمراه و ...، در طراز نامطلوبی است. یا مثلاً پدیده احتکار خانگی که در سالهای اخیر پررنگتر شده باعث بههمخوردن تعادل عرضه و تقاضا و بالطبع رشد قیمت کالاهای متعددی نظیر برنج، حبوبات، روغن خوراکی، مواد شوینده، گوشت مرغ و ... یا حتی دلار شده است که فشار اقتصادی آن بیش از همه بر اقشار ضعیف جامعه وارد آمده است حال آنکه اگر فرهنگ عمومی جامعه بر رعایت اصل قناعت استوار بود و به واسطه برخی اقدامات مدیران دولت قبل، به اعتماد عمومی خدشه وارد نشده بود، هرگز چنین چالشهای مذمومی در جامعه پدیدار نمیگشت.
لذا نتیجهگیری میگردد تحقق شعارهای سالیانه اعم از: رونقبخشی به تولید، سرمایهگذاری در بخش اشتغال و فعالیتهای دانش بنیان و ...، نیازمند عزم ملّی و مدیریت جهادی در تمامی بخشها بویژه در حوزهی فرهنگ است و این موضوع باید از سوی همگان، هم در بازار و هم در فعالیتهای اقتصادی، مطالبه و دنبال شود که این امر نیز مستلزم شناخت دقیق جایگاه بخشهای فرهنگی در مسائل اقتصادی و شناسایی نقاط قوّت و ضعف، فرصتها و تهدیدهای موجود، در دستیابی به اهداف مدنظر است.
هرگونه کپی برداری فقط با قید منبع مجاز می باشد.