ضرورت بازنگری در عملکرد و نقش آفرینی اصناف در رشد و توسعه کشور
اقتصاد کشور همانند یک زنجیر است که کلیه اجزاء آن مستقیم یا با واسطه بهم مرتبط و وابسته میباشند و موفقیت آن مستلزم همکاری و همراهی تمامی حلقههای حاضر در این زنجیره است. در همین راستا نقش نهادها و تشکّلها در نظمبخشی، ارتقاء فعالیتها و رسیدگی مطلوب به امور مربوطه، اهمیت بسیار ویژهای دارد و به واسطه وظایفی که در چهارچوب قانون برای هر نهاد یا تشکّل تبیین میشود، خدمات متقابل بین حاکمیت و مردم تعریف میگردد. حال از جمله تشکّلهای اثرگذار بخش خصوصی که در حوزه اقتصادی و تجاری کشور شکل گرفته، اتحادیههای صنفی میباشند که ذیل قانون نظام صنفی مشغول فعالیت بوده و وظایفی همچون: صدور یا اِبطال پروانهکسب؛ حمایت از منافع اعضاء زیرمجموعه؛ رسیدگی به شکایات، حل اختلاف و بازرسی واحدهای صنفی؛ اجرای مصوبات و بخشنامههای مربوطه؛ ارائه پیشنهاد به منظور تعیین نرخ کالا و خدمات؛ ایجاد تسهیلات لازم برای آموزشهای مورد نیاز افراد صنفی به طور مستقل یا با کمک سازمانهای دولتی یا غیردولتی و ... را برعهده دارند. هماکنون حدود سه میلیون واحد صنفی در رستههای مختلف تولیدی، توزیعی، خدماتی ذیل بیش از 8300 اتحادیه صنفی در کشور مشغول فعالیت بوده و توانستهاند تأمینکننده 17 درصد از تولید ناخالص ملی باشند که امری بسیار قابلتقدیر و بااهمیت میباشد.
بنابراین همانگونه که مشخص است قسمت قابلتوجهی از اشتغال و ثروت کشور توسط اصناف خلق میشود و این بخش مهم، نقش بسیار مهمی در اتصال حلقه اول تا حلقه نهایی مصرف کالا و خدمات یعنی بخش تولید تا مصرفکنندگان نهایی دارد و در صورت مدیریت صحیح نهادها و تشکلهای ذیربط، فعالیت اصناف موجب گردش کالا و خدمات و نقدینگی و در نتیجه رشد و توسعه بیشتر اقتصاد کشور میشود. لیکن با وجود اثرگذاری مورد اشاره، این پرسش وجود دارد که آیا امکان ارتقاء این عملکرد و استفاده هرچه بیشتر از این پتانسیل عظیم اقتصادی وجود دارد یا خیر؟ آنچه مسلّم است با وجود همه خدمات شایستهی اتحادیههای صنفی و اتاقهای اصناف سراسر کشور همچنان تا دستیابی به یک وضعیت مطلوب و متناسب با اقتضائات حال حاضر حوزه اقتصاد و تجارت کشور، فاصله قابلتوجهی وجود دارد. لذا ضروری است تا ضمن آسیبشناسی شرایط کنونی تشکّلهای صنفی و ارزیابی نقاط ضعف و قوت ساختار موجود و عملکردهای فعلی، راهکارهای لازم جهت رشد و تعالی، سنجیده و اجرایی گردد. در همین راستا به نظر میرسد برخی از مهمترین چالشها و اشکالات تشکّلهای صنفی کشور عبارت است از:
- غلبه نگرش سنتی مبتنی بر تجربه در مدیریت اغلب اتحادیههای صنفی و ضعف در بهرهمندی از دانش تخصصی باعث شده تا نهتنها تشکّلهای مذکور در آیندهنگری و ارائه آموزشهای بهروز به اعضاء صنف، کوتاهی ورزند بلکه نقشآفرینی ایشان در برنامهریزیهای کلان کشور نیز حداقل باشد.
- برخی اتحادیههای صنفی در مواجهه با چالشها و مشکلات اجتماعی مربوطه، به بهانه غیردولتی بودن و محدود بودن حوزه وظایف، از قبول مسئولیت و تبعات آن خودداری میورزند.
- عدم وجود یک وحدترویه و مدیریت جمعی در رویکردها و تصمیمات اتحادیههای همگن در سطح کشور به نحوی که هر اتحادیه، مستقل از سایر اتحادیههای همگن در دیگر شهرستانها عمل نموده و تبادل اطلاعات و تعامل یکپارچه بین آنان اصلاً برقرار نبوده و یا بسیار کم میباشد. البته فقدان سیاستگذاری کلان از سوی دولت و مجلس محترم نیز در پدیدآمدن مشکل مطروحه و شکلگیری عملکرد جزیرهای اتاقهای اصناف و همچنین اتحادیهها، موثر میباشد.
- با وجود آنکه بیش از 95 درصد فعالیت بازرگانی داخلی کشورمان در زنجیره تامین و عرضه کالا و خدمات، توسط اصناف صورت میپذیرد لیکن در قیاس با کشورهای پیشرو، فعالیت اغلب واحدهای عمدهفروش و خردهفروش کشور از شفافیت لازم برخوردار نیست به گونهای که علاوه بر رسوب بخش زیادی از کالا در واحدهای مذکور و نامشخص بودن مبادی و مقاصد تبادل کالا، فرایند تعیین قیمت اجناس نیز در این بخش به صورت خودسرانه انجام میپذیرد. این امر در حالی است که بازرگانی داخلی، موتور رشد تولید در چرخه اقتصادی کشورها محسوب میگردد و تا زمانی که این بخش از اقتصاد کشور اصلاح نشود، تولید کالا و خدمات و صادرات آن به سایرکشورها بهبود نخواهد یافت.
مُضاف بر موارد مذکور باید با پاسخگویی به سوالات ذیل به ارزیابی دقیقتری از نقشآفرینی فعلی و جایگاه بالقوهای که اتحادیه صنفی میتواند در آن ایفای نقش نماید دست یافت:
بنابراین پیشنهاد میشود:
لازم به ذکر است نقش دولت و مجلس محترم نیز در موضوع مورد بحث، بسیار با اهمیت و موثر میباشد لیکن پرداختن به آنها، فرصت مفصل و جداگانهای میطلبد که انشاالله در آینده به آن خواهیم پرداخت.
جواد محمدی فشارکی
مدیر بازرسی و نظارت اصناف استان اصفهان
هرگونه کپی برداری فقط با قید منبع مجاز می باشد.